نگاهی به دین پژوهی

این‌ مقال‌ بر آن‌ است‌ تا افق‌ روشنی‌ از رویکردهای‌ گوناگون‌ به‌ دین‌پژوهی‌ را ارائه‌ دهد. در ابتدا به‌ تعریف‌ و ابعاد مختلف‌ دین‌ اشاره‌ شده، سپس‌ برخی‌ از رویکردهای‌ مهم‌ دین‌پژوهی‌ مطرح‌ و مورد نقادی‌ قرار گرفته‌ است. این‌ رویکردهای‌ دین‌پژوهی‌ عبارتند از: 1. رویکرد مردم‌ شناختی؛ 2. رویکرد پوزیتیویستی‌ و طبیعت‌گرایانه؛ 3. رویکرد اخلاقی؛ 4. رویکرد جامعه‌ شناختی؛ 5. رویکرد پراگماتیستی؛ 6. رویکرد پدیدار شناختی؛ 7. رویکرد تحلیلی. نقص‌ مشترک‌ همة‌ این‌ رویکردها این‌ است‌ که‌ فقط‌ به‌ جنبه‌ و ساحتی‌ از ابعاد دین‌ توجه‌ کرده‌ و از ابعاد و ساحت‌های‌ دیگر دین‌ غفلت‌ ورزیده‌اند. در پایان، انواع‌ رویکردهای‌ دین‌ پژوهی‌ در اسلام، مطرح‌ و ارزیابی‌ شده‌ است‌ که‌ عبارتند از: 1. رویکرد اهل‌ حدیث؛ 2. رویکرد معتزله؛ 3. رویکرد اشاعره؛ 4. رویکرد شیعه.

متن

‌در عصر جدید، مطالعات‌ گسترده‌ای‌ دربارة‌ دین‌ صورت‌ گرفته‌ است. از آن‌ جا که‌ دین، ابعاد و ساحت‌های‌ گوناگونی‌ دارد، برحسب‌ این‌ ابعاد و ساحت‌ها می‌توان‌ دین‌پژوهی‌ داشت. نکتة‌ قابل‌ ذکر این‌ است‌ که‌ در بیش‌تر این‌ دین‌پژوهی‌ها، همان‌ طور که‌ بعد اشاره‌ می‌کنیم، به‌ یک‌ بُعد و ساحت‌ از ابعاد و ساحت‌های‌ دین‌ توجه‌ شده‌ و از بقیة‌ دیگر غفلت‌ ورزیده‌اند.


چون‌ دین‌پژوهی، موضوعش‌ دین‌ است، لازم‌ است‌ به‌ اجمال، تعریفی‌ از دین‌ صورت‌ گیرد. در ابتدا، نظر قرآن‌ کریم‌ را در این‌ باب‌ جویا می‌شویم: در قرآن، دین‌ به‌ معنای‌ آیین‌ و برنامة‌ زندگی‌ است‌ که‌ اگر این‌ آیین، از سوی‌ خدا باشد، دین‌ حق‌ و دین‌ ا نامیده‌ می‌شود؛ اما اگر این‌ آیین، نه‌ از سوی‌ خدا، بلکه‌ ساختة‌ خود انسان‌ باشد، دین‌ باطل‌ نامیده‌ می‌شود؛ چنان‌که‌ قرآن‌ می‌فرماید:


هُوَ‌ الَّذِ‌ی‌ أَرسَلَ‌ رَسُولَهُ‌ بِ‌الهُدَ‌ی‌ وَدِینِ‌ الحَقٍّ‌ لِیُظهِرَهُ‌ عَلَی‌ الدٍّینِ‌ کُلٍّهِ‌ وَلَو‌ کَرِهَ‌ المُشرِکُونَ.1


او کسی‌ است‌ که‌ رسولش‌ را با هدایت‌ و آیین‌ حق‌ فرستاد تا آن‌ را بر همة‌ آیین‌ها غالب‌ کند؛ هرچند مشرکان‌ کراهت‌ داشته‌ باشند.


همچنین‌ قرآن‌ هر آیینی‌ غیر از آیین‌ حق‌ را آیین‌ باطل‌ می‌نامد:


ذلَِ‌ بِأَنَّ‌ اللَّهَ‌ هُوَ‌ الحَقُّ‌ وَ‌أَنَّ‌ مَا یَد‌عُونَ‌ مِن‌ دُونِهِ‌ البَاطِلُ‌ وَ‌أَنَّ‌ اللَّهَ‌ هُوَ‌ العَلِیُّ‌ الکَبِیرُ.2


این‌ها همه‌ دلیل‌ بر آن‌ است‌ که‌ خداوند، حق‌ است‌ و آن‌ چه‌ غیر از او می‌خوانند، باطل‌ است، و خداوند بلندمقام‌ و بلندمرتبه‌ است.


دین‌پژوهان‌ مغرب‌ زمین، تعاریف‌ گوناگونی‌ از دین‌ ارائه‌ داده‌اند؛ به‌ طوری‌ که‌ ارائة‌ فهرست‌ ناقصی‌ از آن‌ها غیرممکن‌ است. هر کدام‌ آن‌ها به‌ جنبه‌ و ساحتی‌ از دین‌ توجه‌ کرده‌ و از ساحت‌ و جنبه‌های‌ دیگر غفلت‌ ورزیده‌اند؛ برای‌ مثال، جیمز مارتینو بر آن‌ است‌ که‌ دین، اعتقاد به‌ خدای‌ سرمدی‌ است؛ یعنی‌ اعتقاد به‌ این‌ که‌ حکمت‌ و ارادة‌ الاهی‌ بر جهان‌ حکم‌ می‌راند؛ خدایی‌ که‌ با بشر دارای‌ مناسبات‌ اخلاقی‌ است.


هربرت‌ اسپنسر بر آن‌ است‌ که‌ دین‌ تصدیق‌ این‌ مطلب‌ است‌ که‌ تمام‌ اشیا، تجلیات‌ قادری‌ هستند که‌ فراتر از شناخت‌ ما است‌ و ... .3


برخی‌ از دین‌پژوهان‌ در تعریف‌ دین‌ به‌ جنبة‌ مفهومی‌ و نظری‌ توجه‌ کرده‌اند؛ ولی‌ در اواخر قرن‌ هجدهم‌ سعی‌ شد که‌ تأکید را در تعریف‌ دین‌ از دیدگاه‌ مفهومی‌ بردارند و بر دیدگاه‌ شهودی‌ و عاطفی‌ بگذارند. فریدریش‌ شلایر ماخر دین‌ را احساس‌ اتکای‌ مطلق‌ وصف‌ کرد و مقصودش‌ از اتکای‌ مطلق، چیزی‌ در تقابل‌ با احساس‌ اتکاهای‌ نسبی‌ و جزئی‌ دیگر است. در این‌ تعریف‌ از دین، یک‌ نقص‌ اساسی‌ وجود دارد و آن‌ این‌ که‌ در تجربة‌ نوعی، زمینه‌ و عناصر مفهومی‌ نهانی‌ وجود دارد که‌ نهان‌ بودنش‌ یا انکار لفظی‌ آن‌ حاکی‌ از نبود کامل‌ عملی‌ آن‌ نیست؛ بنابراین‌ پیش‌ از چنین‌ تعریفی، باید عناصر معرفتی‌ آن‌ مورد توجه‌ قرار گیرد.4


با پیدایش‌ رشته‌های‌ جامعه‌شناسی‌ و مردم‌شناسی، عامل‌ دیگری‌ وارد تعریف‌ سازی‌ و تعریف‌ به‌ دست‌ دادن‌ از دین‌ شد؛ یعنی‌ ملاحظة‌ زمینه‌های‌ اجتماعی، اقتصادی، تاریخی‌ و فرهنگی‌ که‌ در آن، دین، جلوه‌ و بیان‌ می‌یابد.


جامعه‌شناسان‌ و مردم‌شناسان‌ به‌ حق‌ بحث‌ می‌کنند که‌ دین‌ هرگز مجموعة‌ انتزاعی‌ از اندیشه‌ها، ارزش‌ها یا تجربه‌ها که‌ جدا از حوزه‌ و قالب‌ فراگیر فرهنگی‌ رشد کرده‌ باشد، نیست، و برآنند که‌ بسیاری‌ از معتقدات، آداب‌ و مراسم‌ و شعایر دینی، فقط‌ در این‌ قالب‌ فراگیر درک‌ و دریافت‌ می‌شوند. در واقع، بعضی‌ از طرفداران‌ این‌ رشته‌های‌ علمی، به‌ تصریح‌ یا تلویح‌ معتقدند که‌ تعریف‌ و ماهیت‌ دین، از تحلیل‌ ساختارهای‌ دینی‌ حاصل‌ می‌شود.5


روان‌شناسی‌ نیز بر آن‌ است‌ تا از دین‌ تعریفی‌ ارائه‌ دهد و تفسیرهای‌ روان‌شناختی‌ از دین، بیش‌تر مشابه‌ برداشت‌هایی‌ است‌ که‌ بر درون‌مندی‌ تجربی‌ تأکید می‌ورزند، نه‌ برداشت‌هایی‌ که‌ بر جنبة‌ فکری‌ - عقلی‌ و اجتماعی‌ تأکید دارند؛6 اما متدینان‌ از چنین‌ تعریف‌ها و تجزیه‌ و تحلیل‌هایی‌ ناخشنودند؛ زیرا که‌ احساس‌ اهل‌ دیانت، چیزی‌ فراتر از عناصر اجتماعی‌ و روانی‌ است. همچنین‌ در این‌ تعریف‌ها، فقط‌ به‌ یک‌ ساحت‌ و بُعد دین‌ توجه‌ شده‌ است. برای‌ نشان‌ دادن‌ نقص‌ چنین‌ تعریف‌هایی، لازم‌ است‌ که‌ ابعاد گوناگون‌ دین‌ را بررسی‌ کنیم. از دیدگاه‌ اسلام، دین‌ حق‌ که‌ دین‌ فطری‌ است، به‌ همة‌ ابعاد و نیازهای‌ وجودی‌ انسان‌ توجه‌ کرده‌ است؛ بنابراین، ابعاد و ساحت‌های‌ مختلفی‌ می‌توان‌ برای‌ آن‌ در نظر گرفت‌ که‌ بعضی‌ از آن‌ها عبارتند از:


بُعد مربوط‌ به‌ ساحت‌ عالم‌ غیب، بُعد مربوط‌ به‌ ساحت‌ عالم‌ محسوس، بُعد آموزه‌ای‌ و عقیدتی، بُعد شعایری‌ و آیینی، بُعد اخلاقی، بُعد اجتماعی‌ و حکومتی، بُعد اقتصادی، بُعد حقوقی‌ و جزایی، بُعد احساسی‌ و عاطفی‌ و روانی، بُعد آرمانی‌ و ... ؛ اما برخی‌ از دین‌پژوهان‌ معاصر مغرب‌ زمین، ابعاد گوناگونی‌ برای‌ دین‌ در نظر گرفته‌اند که‌ به‌ برخی‌ از آن‌ دیدگاه‌ها اشاره‌ می‌کنیم.


نینیان‌ اسمارت‌ در کتاب‌ تجربه‌ دینی‌ نوع‌ بشر شش‌ بُعد برای‌ دین‌ مطرح‌ می‌کند:


1. جنبة‌ آیینی: ادیان، ظهور و بروز خود را در قالب‌ مناسک‌ و عبادات‌ و آیین‌های‌ خاصی‌ عرضه‌ می‌کنند. همة‌ ادیان‌ به‌ طریقی‌ دارای‌ مراسم‌ و آیین‌ هستند. این‌ آیین‌ها، معنایی‌ باطنی‌ دارند و بیانگر اعتقادات‌ فرد هستند.


2. جنبة‌ اسطوره‌ای‌ یا اساطیری: واژة‌ اسطوره‌ در اصل‌ به‌ معنای‌ داستان‌ است؛ بنابراین‌ اسطوره‌ای‌ بودن‌ به‌ این‌ معنا نیست‌ که‌ مضمون‌ آن‌ها دروغ‌ است. هنگامی‌ که‌ اسطوره‌ و اساطیری‌ بودن‌ را دربارة‌ پدیده‌های‌ دینی‌ به‌ کار می‌بریم، در برابر صدق‌ و کذب‌ آن‌ها بی‌طرف‌ است. به‌طور معمول‌ هر دینی‌ حاوی‌ حوادثی‌ است‌ اعم‌ از آن‌هایی‌ که‌ مستقیم‌ به‌ خدا مربوط‌ می‌شوند و آن‌هایی‌ که‌ چنین‌ نیستند که‌ این‌ حوادث‌ در قالب‌ داستان‌ ذکر می‌شوند.


3. جنبة‌ عقیدتی: هر دینی، یک‌ نظام‌ عقیدتی‌ دارد که‌ در مجموعة‌ گزارهای‌ مربوط‌ به‌ ذات، صفات‌ و افعال‌ خدا و رابطه‌ او با جهان‌ و انسان‌ و نیز سرنوشت‌ انسان‌ تبلور می‌یابد. تشخیص‌ این‌ جنبه‌ از بعد اسطوره‌ای‌ دین‌ به‌ آسانی‌ میسر نیست.

منبع:ensani