دین از منظر قرآن و جامعه شناسی
مفاهیم انتزاعی و نظری به ویژه مفاهیمی که مرتبط با هستی وحیات فردی و اجتماعی انسان اند , به طور عمده چالش برانگیزند لذا مفهوم دین نیزبه عنوان مقوله ای که ازبدوحیات برای بشرمطرح بوده است از این دسته مفاهیم است که همواره در معرض نظرات واظهارنظرهای مختلف قرار داشته است
مفاهیم انتزاعی و نظری به ویژه مفاهیمی که مرتبط با هستی وحیات فردی و اجتماعی انسان اند ، به طور عمده چالش برانگیزند لذا مفهوم دین نیزبه عنوان مقوله ای که ازبدوحیات برای بشرمطرح بوده است؛ از این دسته مفاهیم است که همواره در معرض نظرات واظهارنظرهای مختلف قرار داشته است. یکی از دلایل این گوناگونی و اختلاف، ابعاد مختلف دین واختلاف درتعیین مصداق برای دین است .بدر این میان برخی از تعاریف ازدیدگاه اعتقادی ، برخی از دیدگاه حامعه شناختی، برخی از نقطه نظر فلسفی ،روان شناختی و...به دین پرداخته اند . ولی آنچه که در نوشتار حاضر به دنبال پررنگ شدن بحث ایجاد علوم انسانی اسلامی وتبدیل آن به محوری ترین بحث آکادمیک در فضای علوم انسانی؛مد نظر قرار گرفته است ؛تلاش درجهت تبیین دین از دومنظرو دیدگاه متفاوت است که ازدوسطح مختلف آگاهی ومعرفت اند؛ یکی قرآن؛ به عنوان یک مکتب وتفکربنیادی و دیگری جامعه شناسی ؛به عنوان یک علم بشری .
کلید واژه ها : دین ،قرآن ،جامعه شناسی ،اسلام ،علوم انسانی
مقدمه
حکمت، پی بردن به حقیقت موجودات و اشیای عالم است همان گونه که هستند دراینگونه مشاهده و ادراک همه موجودات عالم به طور یکپارچه نگریسته می شوند .به این معنا که عالم و موجودات درون آن از یکدیگر جدا نشده اند ، نکته مهم این است که حکمت انسجام بخشی و وحدت بخشی به موجودات عالم است . پس حکمت آن نگاه وحدت آمیز به کل جهان است، نگاهی که با آن می توان همه واقعیت های عالم را مرتبط با هم دید.وسخن اینست که قرآن این نگاه حکمت آمیز را به ما می دهد آنچه که علوم انسانی درقرون اخیرعلیرغم تلاشهایش قادر به انجام آن نبوده است .
"ادگار مورن "جامعه شناس فرانسوی معتقد است علوم انسانی از قرن 19 به بعد از عرصه معرفت و دانش به سمت تخصصی شدن هرچه بیشتر و بیشتر حتی به صورت افراطی رفته است.هر علمی در یک حوزه می تواند صرفاً گوشه ای را برای ما روشن کند. اما این دانش ها آنقدر تخصصی و قطعه قطعه شده اند که کلیت علوم از دست آنان خارج شده است .مورن جمله ای از پاسکال شاهد می آورد که: کل را جز در پرتو اجزا نمی توان شناخت و اجزا را جز در پرتو کل نمی توان شناخت علوم ما به خاطر ضرورت تخصص ها، اجزایش آنقدر واجد اهمیت شده که کل انسان را از دست داده است. برای آنکه دوباره با کل انسان که موضوع علوم انسانی است بتوانیم رابطه برقرار کنیم، مورن از پیوند میان دانش ها سخن به میان می آورد. او می گوید دانش کنونی ما تکه تکه شده است و بسیاری اوقات بازتابی را که از واقعیت به ما می نمایاند درست نیست. بلکه واقعیت های منقطع و واژگونه را به ما می نمایاند. او معتقد است برای غلبه بر مشکل باید بین همه عرصه های دانش و معرفت بشری ارتباط برقرار کرد. او از تثلیث میان علوم دقیقه، علوم زیستی و علوم انسانی سخن به میان می آورد. او می گوید باید بتوان میان این علوم رابطه برقرار کرد تا بتوان به سؤالات کوچک انسان پاسخ گفت. زیرا زمانه ما زمانه پیچیدگی هاست. در نتیجه برای یک سؤال بسیار کوچک مجبوریم تمام عرصه های دانش بشری را فراخوانیم تا به سؤالی کوچک پاسخ دهیم .بنابراین آسیب مهمی که مورن تشخیص می دهد، تخصصی شدن افراطی است. زیرا واقعیت و دانشی که این علوم از جهان امروز ما می دهند به کار ما نمی آید. [1 ]
دیدگاههایی ازایندست نشانگر این واقعیت است که خود اندیشمندان غرب نیزدر این عرصه دچارچالشهای اساسی اندوبنظرمیرسدعلاوه برتقویت مطالعات بین رشته ای علوم ومطالعات تقریب که از علوم مختلف جهت برقرار کردن گفت وگو میان علوم انسانی و دین استفاده می کند راه حل اساسی پیش روی ما رجوع به همان نگاه وحدت آمیزبه جهان و انسان است که قرآن در اختیار مان قرار داده است.
طرح مسئله
جوان بودن علوم انسانی، قطعه قطعه بودن دانش و گسست میان شاخه های مختلف آن وموقعیت پیچیده برقرار شده بین دین و علوم انسانی در ایران چالش های مهم علوم انسانی درایران اند (همان قبلی) در این میان جامعه شناسی ازجمله علومی ست که بیش ازسایررشته ها مورد توجه قرار گرفته و مباحث متعددی را پیرامون ارتباط با دین مطرح ساخته است ازجمله مقوله مهم ایجاد "جامعه شناسی اسلامی" به عنوان تلفیقی از یک تفکر بنیادی وعلم بشری .درجهت تحقق چنین هدفی درجامعه علمی مباحث مختلفی مطرح شده است که در خیلی ازموارد ابهامات فراوانی را در اذهان ایجاد نموده است که در جهت رفع آن ضرورت دارد ابتدا تعریف و تبیین درستی از جامعه شناسی اسلامی و اصطلاحات پیرامون آن ارائه شود .
اصطلاح "جامعه شناسی اسلام" به دو معنا می تواند مورد استفاده قرار گیرد به یک معنا اسلام موضوع تفحص جامعه شناسانه است و به یک معنا ((جامعه شناسی)) محصول و نتیجه اسلام .در یک معنا جامعه شناسی اسلام را به عنوان یک جریان تاریخی و یک نهضت دینی ? اجتماعی به مدد روش خاص و دید اختصاصی خود تحلیل و تفسیر می کند . و در یک معنا ((جامعه شناسی)) از دیدگاه و تلقی و داده های اسلام در امور اجتماعی زاده می شود .در معنای دوم اسلام به عنوان یک مکتب جامع دیدگاههای خود را درمورد این مسائل در قالبهای جامعه شناسانه وبا مفاهیم خاص این علم بیان می کند .
اصطلاح دیگری که در این زمینه مطرح گردیده است و محل اصلی بحث است "جامعه شناسی اسلامی" ست که برخلاف اصطلاح "جامعه شناسی اسلام " مبین نسبتی است که بین اسلام به عنوان یک مکتب وجامعه شناسی به عنوان یک علم برقراراست خواهان تغییرات اصولی وزیر بنایی درمبادی و مفروضات وروشهای مطالعاتی و تحقیقاتی این علم است .از نظر اصولی قبول چنین اصطلاحاتی به معنای عدم قبول استقلال این علوم ازچارچوبهای نظری و فلسفی ومبادی ارزشی واعتقادی ست .گفتنی ست اتخاذ چنین دیدگاهی یک موضوع جدید نیست بلکه تاریخ علوم انسانی مبین چنین دیدگاهها و منازعاتی ازآغاز پیدایش و رشد این علوم بوده است . (کچویان ،1372 :30)
منبع:.aftabir