حدسهایی درباره سی سال بعد: چشمانداز تغییرات دینی در ایران
"حدسهایی درباره سی سال بعد: چشمانداز تغییرات دینی در ایران" عنوان سخنرانی محمدرضا جلائی پور در نشست کانون پژوهش و گفتگو در دانشگاه یو.سی.ال. لندن است که پس از انتشار در شماره ششم مجله "سخن ما" (اسفند1393) برای بازنشر در اختیار دین آنلاین قرار گرفته است. جلائی پور این حدسها را بر اساس مجموع دریافتها، بصیرت و بینش جامعهشناختیِ برآمده از شناخت خود از جامعه ایران و ادبیات جامعهشناسی دین، فراتحلیل دهها پژوهش و پایاننامهی دردسترس درباره وضعیت و تغییرات دینی در دهههای گذشته در ایران و جوامعی که ساختار اجتماعیِ مشابهتری دارند و نیز توجه به اشتراکات تغییراتِ خُرد/فردی و کلان/نهادی در سایر سنتهای دینی و زمینههای اجتماعی مطرح کرده است.
سی سال بعد وضعیت دین و دینداری در ایران چگونه است؟ پیچیدگی و غنای واقعیتهای دینی و تغییرات آن در ایران چنان زیاد و ادبیات مطالعات تجربی و روندیِ معتبر در این زمینه به قدری نحیف و فقیر است که به دست دادن توصیف و تبیینی در حد امکان واقعنگرانه از شرایط کنونی نیز کار دشواری است، چه رسد به گمانه زدن دربارهی آیندهای که تا حدی تحت تأثیر پیامدهای ناخواستهی رخدادها و فرآیندهای پیچیدهی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادیِ پیشبینیناپذیر شکل میگیرد. وضعیت کنونی و روندهای تغییر نهادها، باورها و رفتارهای دینی در سطوح ملی، فراملی و فروملی در جهان معاصر نیز از مناقشهآمیزترین حوزههای اندیشه و پژوهشهای اجتماعی/جامعهشناختی معاصر است. با این حال، به مثابه تمرینی فروتنانه در حد یک سخنرانی پارهای از حدسها دربارهی مهمترین تغییرات نهادها و رفتارهای دینی در سال 1423 در ایران (و نه جهان به طور کلی یا جوامع دیگر) در ادامه ذکر میشوند.
این حدسها بر اساس مجموع دریافتها، بصیرت و بینش جامعهشناختیِ برآمده از شناخت محدودم از جامعهی ایران و ادبیات جامعهشناسی دین، فراتحلیل دهها پژوهش و پایاننامهی دردسترس دربارهی وضعیت و تغییرات دینی در دهههای گذشته در ایران و جوامعی که ساختار اجتماعیِ مشابهتری دارند و نیز توجه به اشتراکات تغییراتِ خُرد/فردی و کلان/نهادی در سایر سنتهای دینی و زمینههای اجتماعی مطرح میشوند. متاسفانه اکثر پژوهشهای جامعهشناختی موجود دربارهی تغییرات دینی در ایران فاقد اعتبار روششناختیاند و از گویههای مخدوش استفاده کردهاند یا شامل سنجش چندبعدی دینداری به کمک سنجههای متعدد نبودهاند. با این حال از مجموعهی پژوهشهای معتبرتر ملی در این زمینه در صدا و سیما، جهاد دانشگاهی، حوزهی هنری، سازمان تبلیغات اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، وزارتهای فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش، دهها پایاننامهی دانشجویی در دانشگاههای لندن، آکسفورد، پرینستون، هاروارد، آزاد اسلامی، الزهرا، تبریز، تربیت مدرس، تربیت معلم، تهران، شهید بهشتی، شیراز، علامه طباطبایی، فردوسی، کرمان و گیلان و پیمایشهای نگرشها و ارزشهای ایرانیان در ابتدای دههی 80 و مجموع مشاهدات جامعهشناختی خودم تصویری خطاپذیر از جهت تغییرات دینی خرد و کلان یافتهام که در این سخنرانی گزارشی کلی از آن ارایه میکنم.
با توجه به تنگی مجال و اقتضای انتشار در مجلهی «ترویجیِ» سخن ما، در اینجا میکوشم صرفاً به «توصیفِ» حتیالامکان «غیرارزشداورانه»ی مجمل، ساده و فهرستوارِ حدسهایم دربارهی «محتملترین آیندهی دین در ایران در سال 1423» بپردازم. از منظر باورها و ارزشهای شخصیام – به عنوان مسلمانی که شکوفایی روزافزونِ روایتی خردپسندانه، در چارچوب اخلاق و معنوی از اسلام را آرزو میکند - پارهای از این تغییرات مطلوب و پارهای دیگر نامطلوباند، اما در اینجا صرف نظر از باورها و داوری شخصیام در قبال مطلوبیت هر یک از این روندها، تنها از منظری جامعهشناسانه و تا حد توان بدون سوگیری، به «توصیف» «محتملترین آینده» میپردازم.
برای تایید هر یک از تغییراتی که نام برده میشوند دلایل و شواهدی دارم و برای تبیین هر کدام و نیز سنتهای نظری و پژوهشهایی که به شناخت ما از هر یک کمک بیشتری میکنند مقالات جداگانهای میتوان نوشت، اما برای به دست دادن تصویری کلی از ابعاد و سطوح مختلف تغییرات دینی در ایران در این سخنرانی گریزی از توصیف اجمالی و فهرستوار این تغییرات احتمالی ندارم و برای آن که در زمان محدود مشخصشده سخنم را تمام کنم ناچارم از ذکر این شواهد و علل هر یک از این تغییرات صرف نظر کنم. با اتکا به مطالعات در دسترس میتوان به پارهای از دادههای کمی و کیفی که نشانگر روند تغییرات این ابعاد در چهار دههی «گذشته» است اشاره کرد، ولی دربارهی «آینده» نمیتوان به هیچ دادهی کمی و کیفیای ارجاع داد و در این سخنرانی هم، بدون ذکر ارقام، صرفاً دربارهی محتملترین جهت تغییرات سخن خواهیم گفت.
چنانکه روشن به نظر میرسد، در هر یک از این زمینهها منحنی تغییرات احتمالاً فراز و فرودها، رفت و برگشتها، و شوکهای مقطعیِ قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی متعددی خواهد داشت، ولی با مجموعهی اطلاعات و بینش جامعهشناختی امروزیام (با همه محدودیتها و اعوجاجهای ناخواستهاش) به نظر میرسد احتمالاً در چشماندازی چند دههای سمت و سوی کلی این تغییرات به جهتی است که تصویر میشود. همچنین این حدسها صرفا دربارهی روندها و تغییرات جریان دینیِ «اصلی» است و نه روندها و تغییرات جریانهای دینیِ «حاشیه». بر اساس روندهای کنونی و از منظری تطبیقی میتوان حدس زد فرآیندهایی که در هر یک از این زمینهها طی خواهد شد تنوع و تکثر زیادی خواهد داشت و خط سیر واحد و یکپارچهای را طی نخواهد کرد، اما جریان غالب و برآیند کلی تغییرات احتمالا به همین سو خواهد بود.
بسیاری از این حدسها احتمالا در ده یا بیست سال آینده محقق نخواهند شد و تا جایی که بر اساس روندهای گذشته و قابل پیشبینی میتوان حدس و گمان زد، حداقل «سی سال» بعد چنین چشماندازی قابل تصور است (دیر و زود دارد،
احتمالاً نهاد «دین» بخشی از قلمرو فعلی و حوزهی نفوذ خود را به نهادهای اجتماعی دیگر (که بزرگترینشان نهادهای آموزش و رسانه، اقتصاد، اخلاق فرادینی، سیاست، حقوق و خانواده هستند) واگذار خواهد کرد. و نهادهای اولیه و ثانویهی غیردینی یا فرادینی بخشی از کارکردهای کنونی نهادهای ثانویهی دینی را ایفا خواهند نمود.
اما سوخت و سوز ندارد)؛ ولی ریشههای همة این تغییرات در روندهایی است که امروز هم در جریان است، گرچه بعضاً هنوز در حدی پیش نرفته است که به چشم بیاید. از این منظر، این حدسها نه فقط از «آینده» که از «جهت تغییرات امروز» نیز خبر میدهند، و البته درستی و دقت حدسها را فقط سی سال بعد میتوان سنجید. برای خودم هم جالب خواهد بود، اگر زنده باشم، سی سال بعد ببینم سه دهه پیش از آن، صرف نظر از آرمانها و ارزشهایم، چه تصور و حدسهایی دربارهی آینده داشتهام. مخاطب گرامی باید ابتدای همهی جملات پیش رو یک «احتمالاً» قرار بدهد؛ چرا که بسیاری از این حدسها شاید به خاطر تأثیر عوامل پیشبینیناپذیر محقق نشوند، ولی به نظرم شواهد و روندهای «کنونی» حکایت از آن دارند که محتملترین «آینده»اند.
«تغییرات کلانتر/نهادی»
سی سال بعد، در سال 1423 در ایران:
1)سرنوشت «دین سازمانیافته»، «دین عامیانه» و «معنویتگراییهای جدید» یکسان نخواهد بود. احتمالاً «دین رسمی سازمانیافته» (که بیشتر «متنمحور» است و عمدتاً توسط نخبگان روحانی تحصیلکرده ترویج میشود و میکوشد بینشی فرافرهنگی و فراتاریخی و کلی از هستی به دست بدهد) از امروز ضعیفتر خواهد شد؛ «دین عامیانه» (که بیشتر مبتنی بر «تجربههای شخصی» است و عمدتاً توسط خانواده، گروههای دوستی و محلی و چهرههای کاریزماتیک ترویج میشود، بر سویههای جمعی/احساسی/مناسکی/گرمابخش دین تاکید دارد، در خدمت تأمین نیازهای روزانهی دینداران است و به شدت متاثر از ویژگیهای بومی و زمینهایِ فرهنگی است) کمابیش به اندازه امروز موثر و مرئی خواهد بود؛ و معنویتگراییهای «شهری»، «تلفیقی» و «تجاریشده»، جنبشهای جدید دینی و بازارهای معنوی نوظهور (مانند انواع «معنویتهای فرادینی و عقلانی»، سلاسل عرفانی مدرن، عرفانهای شرقی، بودیسم تبتی، عرفان حلقه/کیهانی، جریانهای فراروانشناسانه، انرژیدرمانی، یوگا، خودیاریهای روانشناسانه، تکنوعرفانها، عرفانهای سرخپوستی و آمریکای لاتینی) از امروز فراگیرتر خواهد شد (به خصوص در میان مجردهای طبقه متوسط شهری). دین سنتی، دینداری عامیانه، دین نواندیشانه و معنویتگراییهای جدید به رقابت و تقابل مرئیتری خواهند پرداخت. و البته دین سنتی و عامیانه همچنان جریان مسلط دینداری خواهد ماند. مجموع پیروان «فرقههای مذهبی لیبرال»، گرایشهای «گزینشی-ترکیبیِ» «عصر جدید»، معنویتهای فرادینیِ نوین، نوگرایان دینی و معنویتگراییهای متکثر شهری درصد کوچکی از جامعه را پوشش خواهند داد، اما همین درصد کوچکِ رو به رشد حضور متکثرتر و مرئیتری خواهند داشت و دین سنتی و عامیانه را نیز بیشتر از پیش تحت تأثیر قرار خواهند داد.
2)چنانکه گفته شد احتمالاً جریان اصلی دینی، «سنتی» و «عامیانه» خواهد ماند و روادارتر خواهد شد، ولی در حاشیهی آن، جریانهای دینی بنیادگرا و نواندیشانه و اشکال جدید معنویتگرایی رشد خواهد کرد و شکاف میان سنتیها با مسلمانان نوگرا و سکولارهای غیرمذهبی (به خصوص بر سر موضوعاتی چون اجبار حجاب، آزادی تبلیغ سایر ادیان، حقوق اقلیتهای جنسی، نقد مقدسات در رسانهها، و مرزهای آزادی روابط جنسی، پوشش، خوردن و نوشیدن) افزایش خواهد یافت. جریانهای «بنیادگرای دینی»، «اسلام سیاسی غیردموکراتیک» و «نواندیشیِ دینی»، صرف نظر از تحولاتی که خواهند داشت، احتمالاً در طول چند دههی آینده نیز به جریان «اصلیِ» دینی با پشتوانه اجتماعیِ «گسترده» بدل نخواهند شد.
3)احتمالاً مهمترین و وسیعترین شبکهی آموزش «فقه» شیعه متعلق به روحانیان مرد و زنِ برآمده از حوزههای علمیه خواهد ماند. وسیعترین شبکهی نشر «عقاید» شیعی نیز احتمالاً جلسات پرشمارِ منضبط و هفتگی خانگی و غیرخانگیِ برآمده از بقایای انجمن حجتیه (که امروز هم افزون بر 2000 جلسهی هفتگی در کشور دارند) و اندیشههای سنتیِ «تشیع تفکیکی» و متمرکز بر «معارف اهل بیت» و نیروی مدارس مذهبی مرتبط با آن خواهد بود، و بعد از این شبکه جلسات و رسانههای تشیع سنتی با هدایت روحانیت و رسانههای سنتیِ غیرسیاسی در زمینهی نشر عقاید شیعی بیشترین تاثیر عمومی را خواهد داشت. وسیعترین شبکهی برگزاری برنامههای «مناسبتی» نیز احتمالاً هیئتهای پرتعداد عامیانه و برآمده از گرایشهای مذهبی و عامیانهی مشابهِ «بسیج» کنونی با تداوم محوریت «مداح» و نقش پررنگتر موسیقی و تحرک فیزیکی خواهد بود و بیش از پیش از پسند روحانیت و نهادهای رسمی دینی فاصله خواهد گرفت.
4)احتمالاً نهاد «دین» بخشی از قلمرو فعلی و حوزهی نفوذ خود را به نهادهای اجتماعی دیگر (که بزرگترینشان نهادهای آموزش و رسانه، اقتصاد، اخلاق فرادینی، سیاست، حقوق و خانواده هستند) واگذار خواهد کرد. و نهادهای اولیه و ثانویهی غیردینی یا فرادینی بخشی از کارکردهای کنونی نهادهای ثانویهی دینی را ایفا خواهند نمود. به دیگر سخن، در میان حداقل چهار معنا و بعد «سکولاریزاسیون» احتمالاً فقط شاهد تحقق موارد اول و دوم خواهیم بود و موارد سوم و چهارم رخ نخواهند داد:
1-تمایز نهادی (تفکیک حوزه اختصاصی نهاد دین از نهادهای سیاست، اقتصاد، آموزش و رسانه، اخلاق فرادینی، حقوق و خانواده و کاهش سیطره نهاد دین بر دیگر نهادها)
منبع:dinonline